در ۳۶ ماهگی کودکان چه میگذرد؟ در این مطلب با بخشی از روزهای زندگی فرزندتان در ماه ۳۶ آشنا شوید.
دوچرخهسواری
بیشتر بچهها راندن سهچرخه را بین سن دو تا سه سالگی یاد میگیرند. موفق شدن به این کار نیازمند قوی بودن ماهیچههای بزرگ بدن، یعنی عضلات همسترینگ، سرینی، چهارسر ران، پشت و قفسهٔسینه است.
شروع تمرین با یک مدل سهچرخه با ارتفاع کم و ساختهشده از پلاستیک میتواند به کودک کمک کند تا احساس امنیت کند و حرکت دادن پاها به شکل درست را یاد بگیرد، چون سهچرخه احتمال کمتری برای برگشتن و واژگون شدن دارد. سپس میتوانید در صورت تمایل سهچرخهای با ارتفاع بلندتر را جایگزین کنید.
فرزند شما تا نزدیک سالهای مدرسهٔ ابتدایی، تعادل و هماهنگی لازم برای دوچرخه را نخواهد داشت. بعضی از بچهها میتوانند قبل از آن دوچرخههای دارای چرخ کمکی را برانند که البته این مورد هم به ندرت قبل از اواخر سه سالگی اتفاق میافتد.
نکات ایمنی که در مورد راندن سه چرخه و دوچرخه باید بدانید اینهاست که دوچرخه و سهچرخههای با ارتفاع کم به راحتی توسط رانندگانی که دنده عقب میگیرند دیده نمیشوند، بنابراین همیشه روی کودک خود هنگام راندن سهچرخه و دوچرخه نظارت داشته باشید. بچهها کلاه ایمنی مناسب و استاندارد برای دوچرخه را در هر سن و شرایطی و حتی وقتی مسافر دوچرخهٔ شما هستند بپوشند. کلاه ایمنی از سر فرزندتان محافظت میکند و همچنین عادت پوشیدن کلاه ایمنی را از همان کودکی به او یاد میدهد.
تعلل در زمان خواب شب
فرزندتان اکنون به برنامههای خانواده بسیار آگاهتر شده است و درک بهتری از زمان دارد. او حالا میفهمد که بعد از رفتن او به رختخواب، بقیهٔ افراد خانواده هنوز بیدارند و دارند خوش میگذرانند! نتیجهٔ این آگاهی میتواند تعلل کردن در زمان خوابش باشد. پس ممکن است شما هم از کودکتان بشنوید: «من آب میخوام»، «جیش دارم»، «یادم رفت بگم دوستت دارم»، «بابا رو بغل نکردم» و شنیدن این جملهها به همان اندازه که بامزه است، گاهی میتواند حرص شما را درآورد!
اگر تعلل کردن کودکتان هنگام خواب به یک عادت تبدیل شد، وقتی فرزندتان را در تختش میگذارید روتین شبانهاش را به او یادآوری کنید. به عنوان مثال بگویید: «ما جیش کردیم، مسواک زدیم، قصه خوندیم و الان زمان خوابه!» قبل از ترک اتاق هم میتوانید از او بپرسید که آیا به چیز دیگری نیاز دارد؟ برخی والدین بعد از گذاشتن کودک در رختخواب، اجازهٔ یک یا دو درخواست دیگر را به او میدهند و بعد دیگر از پاسخ به درخواستهای بیشتر امتناع میکنند، اما باید مطمئن شوید فرزندتان این قاعده را میداند و متوجه ماجرا هست. همچنین باید پاسختان به او آرام و خونسرد باشد. اگر خشمگین شده باشید و آن را نشان دهید، ممکن است فرزندتان از اینکه علت این خشم است کمی احساس قدرت کند. به همین دلیل، از ورود به بحث و مجادله در مورد ماندن او در رختخواب خودداری کنید، هیچ توضیح دور و درازی هم لازم نیست بدهید.
آیا کودک واقعاً دروغ میگوید؟
برای کودکان خردسال مرز بین خیال و واقعیت تار و مبهم است و این میتواند گرایش آنها به دروغ گفتن را توضیح دهد. گاهی قصد فرزندتان این نیست که شما را فریب دهد، بلکه میخواهد چیزی را بگوید که شما را خوشحال میکند، حتی اگر حقیقت نداشته باشد. اگر گفتن حقیقت را برای او آسانتر کنید کمکش میکنید که از دروغهای کوچک پرهیز کند.
برای مثال، اگر او نقاشی کشیدن روی دیوار را انکار میکند، با آرامش به او کمک کنید تا آن را پاک کند و اشاره کنید که مدادشمعی برای کتابهای رنگآمیزی روی کاغذ است. گاهی هم استفاده از طنز نیز میتواند پاسخ مفیدی باشد. اگر وانمود کنید که آن دستان ساختگی را باور کردهاید و خودتان شاخ و برگ بیشتری به آن بدهید، فرزندتان احتمالاً متوجه نامعقولی داستانش میشود.
گاهی هم دروغهای بچههای دو ساله از تخیل فعال آنها سرچشمه میگیرد. آنها باور میکنند که برخی از چیزهایی که خیال کردهاند واقعاً اتفاق افتادهاند. مثلاً شاید واقعاً این پیشی بوده که همهٔ لباسها را روی زمین پخش کرده است!
گاهی اوقات آنچه یک دروغ به نظر میرسد، فقط فراموشی محض است. مثلاً شما میپرسید: «تو انگشتت رو توی خامهٔ کیکزدی؟» و اگر این کارش مثلاً در طول یک روز شلوغ اتفاق افتاده باشد، ممکن است واقعاً مطمئن نباشد که آیا او این کار را کرده است یا خواهر بزرگش و تصمیم بگیرد که بگوید: «نه!»
میشه اینو بخریم؟
اگر در سال قبل یا ماههای قبلی فرزندتان راضی میشد که در چرخ خرید مواد غذایی بنشیند و ساکت و بیصدا به رنگ کالاهای قفسههای خرید فروشگاهها خیره شود، حالا اتفاقی که میافتد و چیزهایی که میشنوید ممکن است این باشد: «من اونو میخوام!» یا «میشه اینو بخریم؟»
در چنین مواقعی از نه گفتن نترسید، چون این اتفاق زیاد و هر بار میافتد و شما نمیتوانید و نباید تمام فروشگاه را برای کودکتان بخرید. پس تمرکز خود را روی خرید چیزهایی که در نظر داشتید بگذارید و تسلیم التماس و ناله نشوید، مگر اینکه بخواهید تا آخر عمر با این عادات زندگی کنید. یادتان باشد که تجربه کردن بجا و درست احساس سرخوردگی به کودکان امکان میدهد صبر و خودکنترلی را بیاموزد.
ترجیح دادن یکی از والدین
اگر فرزند شما هم شروع به ترجیح یکی از والدین به دیگری کرده و شما والدی هستید که او انتخاب نکرده است، سعی کنید منطقی باشید و این موضوع را به خودتان نگیرید. به عنوان مثال، کودک شما ممکن است یک روز تصمیم بگیرد که فقط همسرتان میتواند داستان قبل از خوابش را بخواند، نه شما و شاید بهترین کار این باشد که فکر کنید کار شما مدتی سبکتر خواهد بود. اما دلیل این اتفاق چیست؟
گاهی اوقات دلیل این رفتار عادت است. مثلاً اگر هر روز شما فرزندتان را به مهدکودک میبرید، وقتی یک روز همسرتان این کار را انجام دهد، باعث شود کودک بدخلقی یا مخالفت کند. یک مورد بدیهیتر این است که کودک از والدی که در سفر بوده دوری کند. این دوری جستن کودک در حقیقت روش فرزند شما برای گفتن چنین واقعیتهایی است: «من خیلی دلم برای تو تنگ شد.»، «دوست نداشتم که از پیشم رفتی.»، «من میترسم که تو دوباره این کار رو بکنی.»
اما باید بدانید که این اتفاق و شاید هوسی موقتی هستند، پس اگر شمایید که کنار گذاشته شدهاید، موضوع را شخصی نکنید و به خودتان نگیرید، چون الان تنها چیزی که کودکتان واقعاً میخواهد، حتی اگر برعکسش را رفتار کند، خود شما هستید. پس برنامهٔ روزمرهٔ خود با فرزندتان را ادامه دهید تا بعد از مدتی همه چیز به حالت عادی برگردد. هر کاری انجام میدهید، سعی نکنید محبت فرزندتان را با اسباببازیهای ویژه یا شل کردن قوانین بخرید، چون با این کار، شما یک پیام غلط به کودک میدهید و عادت بدی را ایجاد میکنید.
اگر هم در حال حاضر شما والد محبوب کودک هستید، همراه همسرتان تعدادی فعالیت و بازی مناسب انتخاب کنید که با والد دیگر انجام شود تا بتوانید شما هم کمی استراحت کنید.
خستگی بازی با کودک
بازی با یک کودک خردسال گاهی میتواند برای بزرگسالان خستهکننده باشد. آنها خیلی رئیسبازی درمیآورند، عجول و دمدمیمزاج هستند و دوست دارند هر کاری را بارها و بارها انجام دهند.
در چنین مواقعی، از تشویق گهگاهی فرزندتان به تنها بازی کردن احساس گناه نکنید. همچنین به دنبال فعالیتهای جایگزین دیگری باشید که بتوانید بدون کلافه شدن با هم انجام دهید. به عنوان مثال، آشپزی، باغبانی، بازی کردن در خارج از خانه یا پیادهروی را امتحان کنید یا بگذارید وقتی شما کار میکنید کودکتان پشت یک میز کوتاه کودک بنشیند و از کار کردن شما تقلید کند یا موقع آشپزی شما، با اسباببازیهایش مشابه کار شما را انجام دهد.
یک کلکسیونر کوچولو
بچههای خردسال به همان اندازهٔ بزرگسالان مشتاق جمع کردن برخی اشیا هستند، اما به جای نقاشیهای نقاشان بزرگ آنها ممکن است سنگ جمع کنند. از نظر تکاملی، کودک خردسال شما سخت در تلاش است تا جهان اطراف خود را به گروهها و زیرگروهها، یعنی مثلاً پستانداران، گربهها، گربههای خانگی، گربههای سفید و زرد طبقهبندی کند و جمعآوری کلکسیون با این نوع کارکرد ذهنی، یعنی سنگهای بزرگ، سنگهای کوچک، سنگهای سفید و سنگهای براق کاملاً انطباق دارد.
شاید برخی کلکسیونهای اسباببازی را بتوان در بازار پیدا کرد، اما آنها را حتماً یک بزرگسال باید آنها را بخرد و به همین دلیل است که بسیاری از کلکسیونهای مبتدی معمولاً شامل وسایل طبیعی مثل سنگ، چوب، صدف و پر است، زیرا کودک میتواند کنترل آن را در دست داشته باشد.
شما میتوانید به فرزندتان جای ویژهای، مانند یک جعبه یا قفسه برای نگهداری کلکسیونش اختصاص دهید. او را تشویق کنید تا در مورد آن با شما صحبت کند، چون این به او کمک میکند تا آنچه را که میاندیشد بیان کند. به عنوان مثال از کودکتان بپرسید: «چرا این سنگ رو انتخاب کردی؟» یا «کدوم یکی از این صدفها رو بیشتر دوست داری؟»
تربیت کودک
وقتی نیاز به تأدیب و تربیت فرزندتان بیشتر میشود، ممکن است شما و همسرتان فرصتهای بیشتری برای اختلاف نظر بر سر واکنش مناسب به او پیدا کنید. حتی گاهی اوقات زوجهایی که فکر میکردند یکدیگر را خیلی خوب میشناسند از اختلاف نظرهای فراوانی که در مورد چگونگی تربیت فرزندشان دارند، غافلگیر میشوند. چند راهنمایی در صورت تجربهٔ این مورد برای شما در زیر آمده است:
به کودکتان گروه متحدی متشکل از شما و همسرتان نشان دهید: وقتی دارید در مورد مسئلهای با کودک برخورد میکنید، از انتقاد از همسرتان جلوی کودک خودداری کنید. برای اینکه از درگیریهای بعدی پرهیز کنید، تصمیم بگیرید که در مورد مسائل کلیدی فقط وقتی صحبت کنید که هر دو آرام و خونسرد باشید.
توافق کنید که گاهی با هم مخالف باشید: شما و همسرتان قادر خواهید بود در بسیاری از مسائل با هم سازش کنید اما نه در همهٔ مسائل. در چنین مواقعی، کسی که بیشترین وقت را با کودک میگذراند باید دست بازتری برای تصمیمگیری داشته باشد.
به موضوعات مشخص بپردازید: بحث خود را به یک موضوع محدود و کوچکتر کنید. مثلاً چه مدت وقت گذراندن پای نمایشگرها مجاز است؟ نه اینکه درگیر بحث در مورد کلیات شوید.